|
|
نوشته شده توسط : احسان اسکندری
اما خيلي تعجب کرد وقتي که ديد دخترک به عروسک تکه پاره اي که يک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت:اينو بيشتر از همه دوست دارم.مهمان با کنجکاوي پرسيد:اين که زياد خوشگل نيست! دخترک جواب داد:آخه اگه منم دوستش نداشته باشم ديگه هيشکي نيست که باهاش بازي کنه و دوستش داشته باشه ،اونوقت دلش ميشکنه...
دختر کوچک به مهمان گفت:ميخواي عروسکهامو ببيني؟
مهمان با مهرباني جواب داد:بله.
دخترک دويد و همه ي عروسکهاشو آورد،بعضي از اونا خيلي بانمک بودن .دربين اونا يک عروسک باربي هم بود.
مهمان از دخترک پرسيد:کدومشونو بيشتر از همه دوست داري؟
و پيش خودش فکر کرد:حتما" باربي.
:: برچسبها:
عشق ,
محبت ,
عاشقانه ,
عارفانه ,
مریم ,
گل مریم ,
مریمی ,
شعر ,
نماز ,
حجاب ,
اسلام ,
ستر ,
معشوق ,
جملاتعاشقانه ,
جملات عارفانه ,
احسان اسکندری ,
خانواده ,
جامعه ,
مریمی ,
نازنین مریم ,
دوست داشتنی ,
مادر ,
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : دو شنبه 13 آذر 1391 |
نظرات ()
|
|
|
|
|