گفت : سلام!
گفتم : سلام!
معصومانه گفت : می مانی؟
گفتم : تو چطور؟
محکم گفت : هميشه می مانم!
گفتم : می مانم.
روزها گذشت. روزی عزم رفتن کرد.
گفتم: تو که گفته بودی می مانی؟!
گفت: نمی توانم! قول ماندن به ديگری داده ام .... بايد بروم!
:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4